دل بی روح جنس آهنت را دوست دارم
خطوط در هم پیراهنت را دوست دارم
نگاه با هم بی گانه ات را دوست دارم
غرور سر کشِ دیوانه ات را دوست دارم
تو همونی که دلم عمری دنبالش گشت
می دونم که بعد از این نمی شه از تو گذشت
چون پرنده از قفس دل پرید و برنگشت
کسی هرگز ندونست بی تو بر من چه گذشت
پس از تو رنگ گل ها هم فریب است
پس از تو روزگارم بی فروغ است
که می گوید پس از تو زنده هستم
دروغ است هر که می گوید دروغ است
ای ستاره بی تو من تا ریکم
بی تو من به انتها نزدیکم
شعر من از عشق تو نام گرفت
این همه غم از تو الهام گرفت
وای چه کردم من، چه بود تقصیرم
که چنین بود بخت تو تقدیرم
تو نخواستی من و تو ما باشیم
سر نوشت این بود که تنها باشیم